چگونه با کراپ کردن بیشترین تأثیر را بر روی عکس خود بگذاریم؟
شاید بسیاری از عکاسان با مفهوم کراپ کردن و با واژه کراپ کردن مشکل داشته باشند. بسیاری از ما فکر میکنیم که کراپ کردن امری بسیار ساده است و میتوانیم هر عکسی را در هر ابعادی که خواستیم کراپ کنیم. ولی این تفکر اشتباه است، اگر در کراپ کردن نکاتی را رعایت نکنیم نهتنها عکس ما بهتر نمیشود، بلکه بهعکس خود آسیب میرسانیم و از جلوههای بصری عکس خود میکاهیم. پس برای کراپ کردن نیز قوانینی وجود دارد که در این مقاله ما به بررسی نکات اجمالی در رابطه با کراپ کردن میپردازیم.
کراپ کردن اگر بهجا و درست استفاده شود، یکی از بهترین روشها برای تأثیرگذارتر کردن بیان عکس است. هنگامیکه شما با لنزهای فیکس عکاسی میکنید بهنوعی دست شما بسته است و نمیتوانید بسیار در فاصله کانونی مانور دهید. کراپ کردن در عکاسی با لنز فیکس بسیار به کمک شما میآید. در بسیاری از مواقع ما بر اساس قواعد و اصول ترکیببندی عکس موردنظر خود را کراپ میکنیم و عکس کراپ شده از عکس اولیه بسیار جذابتر میشود. ولی بازهم به همین نکته برمیگردیم که ابتدا باید یک عکس را بسیار با دقت بررسی کرد و سپس بر اساس قواعد و اصول عکس را کراپ کرد.
اصول اولیه
یکی از قوانین اولیهای که باید در عکاسی رعایت شود استفاده از خطوط عمودی و افقی صاف در عکس است. منظور از این خطوط عمودی و افقی صاف این است که اگر در کادر ما خطی موازی با افق و یا عمود وجود دارد باید با لبههای کادر ما موازی باشد و اگر باکمی بیدقتی خط صاف را کج ثبت کردیم میتوانیم با کراپ کردن عکس خود را بهبود ببخشیم. بهتر است تا در زمان عکاسی توجه خود را به رعایت صاف بودن خطوط عمودی و افقی جلب کنیم ولی اگر بر اساس اشتباه یا عجله دچار اشتباه شدیم میتوانیم با کراپ کردن و کمی جابهجا کردن عکس در نرمافزارهای مربوطه آن را تصحیح نماییم.
اولین چیزی که شما باید در عکس خود بررسی کنید همین موضوع موازی بودن خطوط عمودی و افقی است و اگر این خطوط ایرادی دارند حتماً باید آن را اصلاح کنید. در بسیاری از دوربینها محورهایی وجود دارد که دارای تقسیمبندیهایی است که کار عکاسان را بسیار راحتتر میکند و عکاس در زمان عکاسی میتواند خطوط تصویر را با خطوط دوربین هماهنگ کند بدون اینکه نیازی به کراپ کردن عکس داشته باشد.
حذف محیط غیرضروری
بسیاری از عکاسان و بسیاری از شرایط عکاسی بهنوعی است که عکاس نمیتواند بیشازحد به موضوع نزدیک شود و یا زمان عکاسی آنقدر سریع و کم است که عکاس نمیتواند بهاندازه کافی به سوژه نزدیک شود به همین دلیل عکاس مجبور است از فاصلهای دور به عکاسی از سوژه بپردازد. در این شرایط عدم نزدیک شدن به سوژه به دلیل عدم توانایی عکاس و ناآگاهی او نیست بلکه شرایط اینگونه ایجاب میکند. از نمونههای این شرایط میتوان به عکاسی حیاتوحش و عکاسی مستند اشاره کرد. در عکاسی حیاتوحش بسیاری از حیوانات خطرناک هستند و عکاس نمیتواند به سوژه بسیار نزدیک شود. در عکاسی مستند اجتماعی نیز در برخی شرایط عکاس امکان نزدیک شدن به سوژه را ندارد.
در عکس بالا محیط اطراف مار، محیطی بیاستفاده است که عنصری در آن قرار نگرفته است و حذف این قسمت تأثیر بدی بر روی عکس نمیگذارد پس حذف کردن این قسمت عکس را ناقص نمیکند. در عکس بالا عکاس با کراپ کردن عکس توجه مخاطب را به سوژه اصلی معطوف کرده است.
در عکس پایین، عکاس عکسی که از یک انسان گرفته است را کراپ کرده، اگر بهعکس دقت کنید متوجه میشوید انسانی که در کادر وجود دارد نه فرد خطرناکی به نظر میرسد و نه محیط، محیطی است که عکاس مجبور باشد سریع عکاسی کند. پس چرا عکاس، عکس خود را کراپ کرده است؟ در تصویر پایین مرد شمعی در دست دارد و نگاه مرد نوع خاصی است که عکاس در نظر دارد تا نگاه مرد را در عکس موردتوجه قرار دهد. عکاس با کراپ کردن حس را بهصورت مرد و شمع معطوف کرده است و با این کار مخاطب حس سریعتری را از عکس دریافت میکند.

خطوط هدایتکننده
یکی از بنیانهای اصلی عکاسی هدایت چشم بیننده به سمت موضوع موردنظر است. خطوط هدایتکننده خطوط فرضی هستند که توسط آبجکت های موجود درصحنه به وجود میآید و مخاطب را وادار میکند تا این خطوط را دنبال کند.
در عکاسی نیز مانند نقاشی قبل از عکاسی از سوژه باید به این فکر کنید که چگونه میخواهید عناصر خود را در کادر بچینید. بسیاری از عکاسان فکر میکنند که عکاس ملزم به رعایت اصول و مبانی و ترکیببندیهای سفتوسخت نیست و حتی خطای ترکیببندی در کار عکاس جایز است. این تفکر اشتباه است، عکس خوب عکسی است که دارای ترکیببندی مناسب و خوب باشد و ترکیببندی مناسب فقط با رعایت قواعد ترکیببندی ایجاد میشود. شغل یک عکاس در هنگام عکاسی این است که خطوط راهنما و ترکیببندیهای بسیار خوبی را در عکس خود ایجاد کند تا عکس در مخاطب تأثیر بگذارد.
قوانین زیادی در ترکیببندی وجود دارد، ترکیببندی طلایی، ترکیببندی یکسوم، ترکیببندی اسپیرالی همه و همه از روشهای ترکیببندی هستند که عکاس میتواند در عکس خود از آنها استفاده کند. قانون یکسوم یکی از بهترین و سادهترین روشهای ترکیببندی است که هر عکاس تازهکاری نیز میتواند از آن در عکسهای خود استفاده کند. نمودار ترکیببندی یکسوم در بسیاری از دوربینها وجود دارد، این نمودار شامل مربعهایی یک اندازه در کادر است که عکاس عناصر را بر اساس ارزش در این مربعها قرار میدهد. ترکیببندی طلایی که به تناسبات فیبوناچی نیز مشهور است کمی پیچیدهتر از ترکیببندی یکسوم است و شاید توضیح این روش ترکیببندی در حوصله این متن نگنجد و خود نیاز به یک بررسی جداگانه دارد. در کل میتوان گفت که ترکیببندی طلایی یکی از بهترین انواع ترکیببندی است که قبل از اینکه وارد عکاسی سود در نقاشی رنسانس دیدهشده بود.
نتیجهگیری
در کل ویرایش عکس و کراپ کردن عکس، در پروسه بعد از عکاسی میگنجد. اگر شما یک عکاس مستند اجتماعی هستید نباید در عکسهای خود از ویرایشهای بسیار زیاد استفاده کنید باید حدومرز خود را در ویرایش بدانید. ولی اگر عکاسی شما تم سورئالیسمی داشته باشد آنگاه شما میتوانید از انواع افکتها و دستکاریهای کامپیوتری استفاده کنید. پس برای نتیجهگیری بهتر در مقوله ویرایش عکس بهتر است تا ژانر عکاسی خود را تبیین کنید.
0 comments