رنگی عکس بگیریم یا سیاهوسفید ؟
اولین تنهای رنگی که بشر موفق به ثبت آن شد تنهای رنگی سیاهوسفید بود. عکاسی سیاهوسفید به خاطر سلیقه شخصی برگزیده نشد بلکه بشر جز عکاسی سیاهوسفید دیگر راهی برای عکاسی نداشت.اولین عکس تاریخ به ژوزف نیس فور نیپس نسب دادهشده است .از قرن 19 به بعد کنجکاویهای بشر در رابطه با عکاسی شروع شد و تا امروز این کنجکاویها ادامه دارد و امروزه بشر به دوربینهای دیجیتال رسیده است.
در سال 1886 فیزیکدان مشهور Gabriel Lippmann اولین عکسهای رنگی را بدون هیچ رنگ جسمی مانند پیگمنت ها ثبت کرد.در سال 1906 Gabriel Lippmann روش عکاسی رنگی خود را گسترش داد و از اشیایی مانند یک ظرف پرتغال و شیشه عکاسی کرد و به دلیل همین اقداماتش موفق به کسب جایزه نوبل شد.
درواقع بر اساس تعریفهای ارائهشده توسط Lippmann عکس رنگی در سوژه نیز باید از رنگ سیاهوسفید متمایز باشید. عکس رنگی باید بهخودیخود چیزی در رنگ داشته باشد که عکاس نتواند آن را حذف کند و عکس رنگی خوب ،عکسی است که نتوان رنگ آن را از عکس گرفت عکس بدون رنگ بیمفهوم میشود.
درواقع برای تشخیص یک فضا که مناسب عکس رنگی است یا نه فاکتورهایی وجود دارد که عکاس موظف است که این فاکتورها را بشناسد و در هر فضایی متناسب با حس و حال فضا عکاسی رنگی یا سیاهوسفید را انتخاب کند.

در این مقاله ما به بررسی عواملی میپردازیم که عکاس در هر شرایط باید آنها را در نظر داشته باشد تا بداند که در این فضا عکس رنگی مناسبتر است یا عکس سیاهوسفید.
روابط رنگی
اولین چیزی که عکس رنگی را از عکس سیاهوسفید متمایز میکند رنگ است و در برخورد با فضا اولین مسئلهای که ذهن عکاس را درگیر میکند رنگ است.در عکاسی رنگی از فضا باید به دنبال روابط رنگی میانتنهای مختلف رنگی باشیم.باید این باور را از ذهن دور کنیم که عکسهای بسیار خوب فقط سیاهوسفید هستند. در کل ایجاد رابطه رنگی میان عناصر در کادر کمی سختتر از برقراری ارتباط سیاهوسفید میان عناصر است شاید به همین خاطر باشد که عکاسان کمی از عکاسی سیاهوسفید واهمه دارند.پس میتوان گفت اولین نکتهای که در این زمینه باید به عکاس یادآور شود این است که بتواند میان رنگهای موجود درصحنه یک تناسب و تعادل رنگی برقرار کند.
حالت
هنرمندان با استفاده از رنگها روح و حال و هوای دوران خود را به نمایش میگذاشتند. اگر ما به نقاشیهای نقاشان اکسپرسیونیست دقت کنیم شاهد فضاهای بسیار غمآلود و دردناک هستیم و هیچ رنگ شاد و خالصی را مشاهده نمیکنیم،علت این روح مرده درون آثار بروز جنگ جهانی در آن برهه زمانی است. اثر عکاس نیز مانند یک تابلو نقاشی است و ما با اضافه کردن رنگ به فضا میتوانیم حال و هوای عکس خود را عوض کنیم.رنگ در عکاسی نقش بسیار قابلتوجهی دارد و نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. در عکاسی مستند همین رنگها باعث افزایش حس در برخی عکسهای میشود و عکاسان در برخی شرایط از رنگ برای برجسته کردن احساس استفاده کردهاند.اگر بخواهیم کمی روانشناسی رنگ را در عکاسی دخیل کنیم میتوانیم بگوییم که رنگ ای گرم باعث شور و هیجان در مخاطب میشود و رنگهای سرد حس رخوت را به مخاطب القا میکند.بر همین اساس میتوان بارنگهای سرد و گرم احساسهای مختلف را به مخاطب القا کرد.بسیاری از عکاسان مستند عکاسی سیاهوسفید را بهعنوان روش کاری خود انتخاب کردهاند و اگر بخواهیم منصفانه هم قضاوت کنیم شاید بتوان بهجرئت گفت بهترین عکسهای تاریخ سیاهوسفید گرفتهشدهاند.ولی رنگها نقش بسیار مؤثری در القا حس به مخاطب دارند.
توجه
در شهر و در بسیاری از جلوههای زندگی رنگها توجه ما را به خود جلب میکند،بهعنوانمثال در بافت شهری رنگ قرمز بسیار توجه ما را به خود جلب میکند.عکس نیز از این قاعده پیروی میکند و در عکاسی نیز رنگهای خاص توجه ما را به خود جلب میکند. در کل استفاده از این رنگ نیز باید بااحتیاط باشد و نباید حواس مخاطب را از دیگر عناصر موجود در کادر پرت کند.
استفاده از رنگهای مکمل در ترکیب پسزمینه و سوژه میتواند بسیار در توجه مخاطب مؤثر باشد،مثلاً رنگهای سبز و قرمز ،بنفش و زرد ، و آبی و نارنجی مکمل هم هستند و استفاده از این رنگها در یک عکس میتواند حالت زیبایی بهعکس بخشید چشم مخاطب را به درون اثر راهنمایی کند.
رنگها میتوانند حس بسیار قوی را بهعکس شما ببخشند و باید بدانید که از رنگها بهجا و بهاندازه استفاده کنید. استفاده بیشازحد از رنگ در کادر باعث میشود تا مخاطب میلی نداشته باشد تا زمان زیادی را صرف دیدن عکس شما بکند ولی اگر در عکس خود فضایی برای نفس کشیدن داشته باشید مخاطب زمان بیشتری برای دیدن عکس شما صرف میکند.
زمان ثبت عکس
در عکاسی رنگی مخاطب همزمان از دو بخش مغز خود برای درک تصویر استفاده میکنند. یک بخش درگیر درک رنگ موجود درصحنه میشود و یک بخش متوجه حرکت و بیان عکس میشود.اما در عکس سیاهوسفید عکاس با حذف رنگ توجه مخاطب را به حرکت و اکشن موجود درصحنه جلب میکند و به همین دلیل است که بسیاری از عکسهای مستند تاریخ سیاهوسفید عکاسی شدهاند. بیشک فقدان تکنولوژی در عدم رنگی بودن عکسها تأثیر داشته ولی بسیاری از عکاسان نیز با در دست داشتن تکنولوژی ترجیح دادند تا سیاهوسفید عکاسی کنند.
در زمان ثبت عکس شما باید بدانید که اولویت شما برای بیان چیست،میخواهید حرکت و عمل موجود در عکس را مرکز توجه قرار دهید و یا میخواهید رنگ موجود درصحنه را درگیر کنید.
محتوا
عکاسی سیاهوسفید فقط به مجموعهای از تنهای رنگی محدود نمیشود بلکه در عکاسی رنگی عواملی مانند بافت بسیار تأثیرگذار است. در عکس سیاهوسفید توجه عکاس باید بیشتر به عواملی مانند نور محیط و بافت محیط باشد .
سادگی
در عکاسی و بسیاری از هنرها شاید بتوان سادگی را بهعنوان یک عامل اصلی موفقیت اثر معرفی کرد،سادگی باید در عین مفهوم رسانی باشد و نباید بیپروا بهسادگی عکس پرداخت،عکاسان مینیمال درزمینهٔ سادهسازی حرکتهای بسیار زیادی انجام دادهاند.
در هرجایی که عکاسی میکنید سعی کنید در کنار عکس رنگی ،یک عکس سیاهوسفید نیز از محیط تهیه کنید و یا با فرمت RAW عکاسی کنید که بتوانید بر روی عکس خود مانور دهید.برای اینکه بتوانید بهخوبی عکس سیاهوسفید بگیرید باید تمرین کنید و چشم خود را به سیاهوسفید دیدن عادت کنید.
نتیجهگیری
عکاسی رنگی و سیاهوسفید هر دو لذتبخش هستند ولی باید این نکته را در نظر داشت که نباید در استفاده از هیچکدام افراطوتفریط کرد بلکه باید در هر دو زمینه فعالیت کرد و با هر دو حوزه آشنا بود.
بیشتر بخوانید
۶ راهکار برای گرفتن عکسهای سیاهوسفید از طبیعت
سه تکنیک برای ساختن بهترین تصاویر سیاه و سفید در Lightroom
0 comments